«عاریه» در لغت، مشتق از «عار» به معناى عیب و ننگ است؛ زیرا عاریهکننده از عاریه خواستن ننگ و عار دارد. و به همین مناسبت عقد مزبور را «عاریه» مىگویند. عاریه عقدى است که نتیجهاش تبرّع نمودن منفعت یک عین مشخص است. «عاریه» هر چند شبیه به اجاره است، لکن اجاره عقد معوض بوده و عاریه از جمله عقود غیر معوّضه است. در عاریه، عاریهدهنده را معیر و عاریهگیرنده را مستعیر مىگویند. عاریه از هر دو طرف جایز است. پس عاریهدهنده هر وقت بخواهد مىتواند برگردد، و عاریهبگیر هم در ردّ آن چنین حقى دارد. عاریه دهنده لازم نیست مالک عین باشد، بلکه مالک منفعت بودن از طریق اجاره، یا از این جهت که براى وى در وصیتى به آن وصیت شده است کفایت مىکند، ولى اگر در اجاره شرط شده باشد که شخص خودش از آن برداشت منفعت کند حق عاریه دادن آن را ندارد. عین عاریهاى، در دست گیرندۀ عاریه امانت استکه اگر تلف شود ضامن نیست مگر این که زیاده روى یا کوتاهى نماید، ولى اگر شرط ضمان کند، ضامن آن است، هر چند تعدّى و تفریطى نباشد، کما این که اگر عین عاریهاى طلا یا نقره باشد مطلقاً ضامن آن مىباشد مگر این که شرط عدم ضمان شود. عیین مدت در عاریه موجب لزوم آن نمىگردد؛ تنها اثر و فایدۀ تعیین مدّت، این است که با انقضاى مدت، عاریه خاتمه پیدا مىکند و اگر مستعیر بعد از انقضاى مدت نیز استفاده کند، باید اجرهالمثل بپردازد. بنابراین، هر چند معیر مال مورد عاریه را براى مدت معیّنى عاریه بدهد، قبل از انقضاى آن مدت نیز هر یک از طرفین حق فسخ و به هم زدن آن را خواهند داشت.
برچسبها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید